حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

عصر تفکرات انسان ها

گفتار درون گفتارها گفتمان نو عصر  تفکرات انسانها

شب به روز میشد شد شب چو نور میشد شد

عصر ستاره های آسمانی طلوع گل های بهاری

تکامل فصل چندم از فصلی جدید فصل رشدی تقویت خورشیدی

عصر فقر آهن میشد کمبود فسفر یخ میشد

عصر یخ فروش یخ زدگی میشد

عصر تمام شدن یخ های آدم میشد

مرد یخ فروش آهن شد

آدم یخی آهن شد

یخ دگر پیدا نمیشد درونش

آهن بیست در چند میشد

عصر ساختمان های طولانی

فصل ساختن های طولانی

فصل تند تند ساختن شد

خورشید میان آهن پنهان شد

ماه درون آهن فرو افتاد

قرن بیست و چندمین حرف میشد

سمفونی آهن زده

شاعری درون کلمات ماتم زده

تابستان زمستانی بود

زمستان درون آدمی بود

انسان یخ زده تابستان

مثل زمستان لرزه میزد در خورشید

فصل تب های  بی تابی

فصل رقیق شدن خون های جریانی

فصل تپش قلب با پمپاژ آهن شد

عصر سقوط آدمک های دریایی

حسام الدین شفیعیان

/سرنوشت مسیر/

سرنوشت مسیر برایت چه گویم باز

غم انگیز ترین سروده گویم باز

غمبارترین قصیده هایم استخوان شکن

کمی مرحم زمین تلخ مبار بر پیکر نحیف من

من تاریخ غمهای زمینم برایم کمی ساز دلتنگی بزن

حسام الدین شفیعیان

شهر بادبادک ها

قصیده های بارانی

کلبه شنزار های ساحلی دریایی

میان قطعات زندگی تاب میخورد ماحصل فکرهای طوفانی

چند قصه ناسروده انگار فصل سرد خواب های پسا تاریخ از شعری تنیده در قالب دفتر ذهن

ما همه در دفتر زندگی رفته از کلمات شده ایم

مزرعه ای در بادهای قطب های تنهایی

نموداری از تکاپوی شهری

تکاپوی درون خواب های طولانی

شهر های تکیده بر برجک ها

ناودان شیروانی قصه طولانی فریاد های خاموش

چتر را باز کن آسمان مثال باد در بادبادک چتری برای پروازست

حسام الدین شفیعیان

کوچه های باریک زندگی

میل بافتنی که میبافت سرمای زمستان را

بر تن کودک قد کشیده لباس آدم برفی  تابستان را

فصلها یعنی گذر از آدمک هایی که میبرند دیروز را

و تاریخها قد کشیدند میان سر فصلهای زندگی را

چه خطوط دلتنگی بود جایی در فصل گمشدگی ها

چه کوچه سردی بود میان چند شعر گمشدن ها

و اینجا دفتری به پهنای تمام فصل های زندگی هست

حسام الدین شفیعیان

/سکوت..شهر..آجر/

/سکوت..شهر..آجر/

سکوت شهر یک نفر وسط هیاهوی نصف شب
جایی خط افق از مهتاب نیمه شب
تا چهارراه سقوط خط استوای دو قطب شهر
وسط جمعیت خالی از کوچ نشینی آجرک های درون شهر
صدای خالی از فریاد حجمه ی بغض تاریک اواسط دور نیمکره ی نصف شهر
آدمک در بلندی سوت ستاره ی دنباله دار وسط کهکشان دور چرخش جاذبه ی شهر
تن تنگ ماهی ادمک شده قفس از ماتم تن در آدمک ماهی شده
صدای رگبار تیک تاک ساعت دقیقه های خاموش شب زده ی وسط ریل قطار زمین از دور
جهان برگرد شهر
حسام الدین شفیعیان