حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

ستوده باد فصلی نو

شاخه های بهار  درختان بهاری و گلفشانی فصل

پاییزی یا زمستانی یا تابستانی که فصلی دگر دارد

نغمه خود را به فصل ها بدهیم

بهار هم شکرانه شکوفه ها میشود

تابان خورشید و خورشید تابان در آسمان

شعله سرکش در پرتو هایی درخشان

ستوده باد فصلی نو در رویش

جغرافیای فراتر از رنگ صورت ها

چه فرقی میکند زرد پوستی  چه فرقی میکند تو  سیاه پوستی

چه فرقی میکند رنگین کمان صورت رنگین بزن سیلی به روی فقر  سیم خاردار ها

بزن سیلی بگردان صورتت را جهان  محکمتر از سیلی بخواب صورت سیلی

جهان سیر زده طبقات فقر زده آهن را ماتم زده خاک را باران زده

به ایست مردار کرکاسی به ایست کرکس زروی صورت خونین

زمین گرسنگان افریقایی نیست فقط جغرافیا نیست فقط مرز نیست

متینگ عرصه ی خشکیده طغیان آب تشنگی ها بود جهان

کودکی رهبر محیط زیست جهان بود در جهان

یک پیاده نظام طبیعت بارانی

شور دریا فقر نمک آهن دریایی پری آهنی

شهر نمک های فاسد شده نمکدان را بگردان نمک را آهک زده

تور جهانی اردک های پیاده روهای کجا اباد

آباد باد خانه ات جهان که بودی پیاده در خود تنها

شهر ماهی های سرخابی صورت کودکی آبی کودکی قرمز

صورتت را رنگ نکن تو زیبایی

با همان رنگ صورت تو دنیایی

درونت شهر ارزوها بود انگار

کودک آفریقایی آرزوهایت باران بود انگار

ماه برای تو آرزوها داشت

شب پر از رویا بود گرما بود 

سیاره ای در خود کفن داشت انگار

آرزوی غذای گرم بود آرزوی عروسک پارچه ای

شنای درون تنگ ماهی بود

همه چیز وارونه خالی بود

صورتت را سیاه کن دنیا

با رنگ جهان جهانی شو انسان

تا پل بزنی به بهشت ارزوهاشان

برایشان بابانوئل شو ای انسان

برایشان ستاره شو ای انسان

بادبادک شو باران شو طوفان شو دریا شو کشتی ای شو ای انسان

و این بود سروده ای مرثیه ای صیحفه ی پاک شده ای

صفحه ی تا شده ای ورق خاک شده ای جامعه ی پاک شده ای

سرود خوان تار تار جهان نت هابود

دو به دو میدویدند نت ها انگار تار مرز سیم خاردار سمفونی ساز های آنور جغرافیا میشد

و این شعر تقاطع جهان پل زدگی میشد و نقطه ها آبی و نقطه ها نورانی میشد...

حسام الدین شفیعیان

بلوک های شب زده

صدای لالایی باران بود

بادبادک تیر چراغ برق ,بی کودک بود

جنگ مدال برده از زندگی

کودک سنگ زده کنج عکس ماتم زده

بلوک های شب زده, خواب های برهم زده

صدای مردی می آمد پشت چراغ قرمز مردی درون خود  یخ زده

حسام الدین شفیعیان

/خاطرات خوبی باشیم/

/خاطرات خوبی باشیم/

خاطرات فصل ها چه گوید
پاییزو زمستانو بهارش گوید
ای فصل دگر باره نو به نو شو درون
فصل نو شدن در تفکر برون
زتفکر برون آی زبذری نو شو
چون دگرباره جهان نو به نو نو شو

حسام الدین شفیعیان

/بیا تا/

/بیا تا/

بیا تا شاخه ها را ساره باشیم
میان انجمن پروانه باشیم
بیا تا گیتی از خود بر خدا شد
مثال بنده ای پروانه باشیم
بیا تا دفتر زنده شدن ها 
مثال گوهری دیرینه باشیم
حسام الدین شفیعیان