مثال یک قصیده ی بارانی
شور غزل شوریده در شعری رنگین کمانی
باران فصلهای گذشته در تاریخ پایانی
شروع یک آغاز رویش در زمستان تنهایی
شهری ملول از ترانه ی سر فصل پائیز در ابیات شکوفایی
نو به نو خط به خط ترانه ای مثال برگ ریزان خیابانی
حسام الدین شفیعیان
تنگ ماهی پنچره رو به سمت دریا
ماهی های تنگ زده پنچره ی باز آسمان زده
قصه ی دریا تنگ محدود موج روان
شب نشین سکوت دریایی تنگ زده
جایی در درون تنگ ماهی ها بارانی از سمفونی ماهی های تنگ زده
حسام الدین شفیعیان
قدم هایت را آهسته بردار انسان
به صدای گریه نوزاد به صدای گریه دنیا
به صدای اشک و به صدای تولد به درون آمدن بر دنیا
آهسته قدم بردار در سایه سار نور
شهر آهنی ایستگاه آهنی
زندگی آهنی تولد آهنی
آرام بیا و آرام برو
کسی تمام خاطرات جهان را برایت نگفته
جهان گریه های تولد زده
جهان خنده های گریه نوزاد و خنده های خوش آمد زده
سکوت سمفونی خنده و گریه جهان اول گریه و بعد گریه
جهان تولد از برون آدمی انسانی درون زمین چرخش دگری
و جهان وسعت جغرافیای آدمی و جغرافیا مرز بین انسان درون قصه ی زمین یکی بود و یکی نبود
من خطوط حرفم
من قطاری که رفتم تا خود
من مسافر هایی که زایستگاه مانده
در بر خود چه شهری بودم
پر از بلبلو گنجشک هایی که به بام خود فکرم زدم راهی تا
به همان راه کجا خواهیم رفت کجای قصه
ما مسافر شده ایم تا مقصد
مقصد تو کجاست مقصد من کجاست
ما مسافر شده ایم در بر خود...
حسام الدین شفیعیان
/بازی سرنوشت/
بگذار سرنوشت بازی بدهد
با ما سر ناسزا گداری بدهد
این خط بلند پیشانی من غم بسته
با حرف تو از دل من خسته
بگذار پرنده ها پرواز بکنند
شاید زمستان قصه برگشته
حسام الدین شفیعیان