پیچک کنار دیوار زنگ زدگی
آرزوهای بالا رفته ی یخ زدگی
دیوار ترک دار پر از لانه جانوران
زمین سطح مرده از خواب آوران
خواب رویای آوردگی خیال
مساوات نبرد هالیوودی بالیوودی خیال
مار پله زندگی خواب زدگی
دور تنه ی درخت مار زدگی
زمین آرام نیست اما خواب زمین ماتم زدگی
جوشش فوران آتش کاه زدگی
کتاب سنگ های سفید و سیاه
قطعات بلوک زده ی ردیف زیاد
بین تمام قطعات باران بود
سمفونی گورستان رویاهای خیال
برخیز ای زنده درون مردگی
آغاز رویش فصل بلوک های اشتراک خیال
/نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/
خان به خانو سطرو سطر برگ صد از برگ دگر
دفتر از یک به صد سطر به خوانی چو به سطری چو تفکر بکنی
چون تراوش به ذهن از تفکر بکنی
خود تراشیو تراوش زافکار زبهتر بنمایی
چون نمایی زخود در درون خود نمای برون از درون تراشیدن از مهر
ور به سمتی به شمالو جنوبو مغربو مشرقی
مشرق از هر طرف چون بنگاری نگاری چو شرفمند به دیدن بر جهان
چه سمتی چه سویی بهتر از خود تراشیدن خود در کوزه ی این زندگانی
چون بتابانی از دور پیچک زذهنت زرویش زمهرورزیدن
خانه خانه به پیچک کنی در دل هم زمهر از نگاریدن از مهر ورزی
نقطه هم شکن از قلم از قندو غزل خوان بشوی
غزل از نثر به هم تابیدن پیچک از این نثر درون شکوفایی حرف
حسام الدین شفیعیان
در مسیر رود بود سنگلاخ ها
رود زصخره زدو شد سیلاب ها
آرزویش به دریا رسیدن میرفت
در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها
رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته
مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها
سد او شدن تا به دریا نرسد
سد او که اندیشه دریا شدن ها
خروش او باران میگرفت
زسنگ شکستو شد همره دریاها
شاعر-حسام الدین شفیعیان
یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی
یک سبد واژه پر از حجم دردو کمی بارانی
نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی
آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو دلی دریایی
پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند
از غم واژه کمی حرف کمی گل میکاشت
جای حرفم نبود طاقچه ی حجم هجایای کشیده روی کلمات
پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی ردیف
صبح نغمه همی باز طلوع بودو طلوع
شعر من جای کمی واژه کمی حرف میداشت
حسام الدین شفیعیان