1 پس در روز اوّل هفته، هنگام سپیدهصبح، حنوطی را که درست کرده بودند با خود برداشته، به سر قبر آمدند و بعضی دیگران همراه ایشان.
10 و مریم مجدلیه و یونا و مریم مادر یعقوب و دیگر رفقای ایشان بودند که رسولان را از این چیزها مطّلع ساختند.
55 و زنانی که در عقب او از جلیل آمده بودند، از پی او رفتند و قبر و چگونگی گذاشته شدنِ بدن او را دیدند.
1 پس چون سَبَّت گذشته بود، مریممجدلیّه و مریم مادر یعقوب و سالومه حنوط خریده، آمدند تا او را تدهین کنند.
9 و صبحگاهان، روز اوّلِ هفته چون برخاسته بود، نخستین به مریم مجدلیّه که از او هفت دیو بیرون کرده بود ظاهر شد.
8 گفت، احتیاط کنید که گمراه نشوید. زیرا که بسا به نام من آمده خواهند گفت که، من هستم و وقت نزدیک است. پس از عقب ایشان مروید.
11 و چون ایشان این را شنیدند، او مَثَلی زیاد کرده آورد چونکه نزدیک به اورشلیم بود و ایشان گمان میبردند که ملکوت خدا میباید در همان زمان ظهور کند.
31 پس آن دوازده را برداشته، به ایشان گفت، اینک، به اورشلیم میرویم و آنچه به زبان انبیا دربارهٔ پسر انسان نوشته شده است، به انجام خواهد رسید.
2 او را بهتر میبود که سنگ آسیایی بر گردنش آویخته شود و در دریا افکندهشود از اینکه یکی از این کودکان را لغزش دهد.
8 پس آقایش، ناظر خائن را آفرین گفت، زیرا عاقلانه کار کرد. زیرا ابنای این جهان در طبقه خویش از ابنای نور عاقلتر هستند.
11 و هرگاه در مال بیانصافی امین نبودید، کیست که مال حقیقی را به شما بسپارد؟
13 و چندی نگذشت که آن پسر کهتر، آنچه داشت جمع کرده، به ملکی بعید کوچ کرد و به عیّاشی ناهنجار، سرمایه خود را تلف نمود.
24 زیرا که این پسر من مرده بود، زنده گردید و گم شده بود، یافت شد. پس به شادی کردن شروع نمودند.
5 حاشا، بلکه شما را میگویم که اگر توبه نکنید، همگی شما همچنین هلاک خواهید شد.
33 لیکن میباید امروز و فردا و پس فردا راه روم، زیرا که محال است نبی بیرون از اورشلیم کشته شود.
39 امّا این را بدانید که اگر صاحبخانه میدانست که دزد در چه ساعت میآید، بیدار میماند و نمیگذاشت که به خانهاش نقب زنند.
19 ایشان غمگین گشته، یکیک گفتن گرفتند که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم.
28 امّا بعد از برخاستنم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.
5 آنگاه عیسی در جواب ایشان سخن آغاز کرد که زنهار کسی شما را گمراه نکند!
38 پس در تعلیم خود گفت، از کاتبان احتیاط کنید که خرامیدن در لباس دراز و تعظیمهای در بازارها
22 لیکن او از این سخن تُرُش رو و محزون گشته، روانه گردید زیرا اموال بسیار داشت.
11 و چون ایشان میرفتند، ناگاه بعضی از کشیکچیان به شهر شده، رؤسای کهنه را از همهٔ این وقایع مطلّع ساختند.
21 و وقتی که ایشان غذا میخوردند، او گفت، هرآینه به شما میگویم که یکی از شما مرا تسلیم میکند!
15 گفت، مرا چند خواهید داد تا او را به شما تسلیم کنم؟ ایشان سی پاره نقره با وی قرار دادند.
20 چون وقت شام رسید با آن دوازده بنشست.
24 هرآینه پسر انسان به همانطور که دربارهٔ او مکتوب است رحلت میکند. لیکن وای بر آنکسی که پسر انسان بدست او تسلیم شود! آن شخص را بهتر بودی که تولّد نیافتی!
3 پس یهودا لشکریان و خادمان از نزد رؤسای کَهَنَه و فریسیان برداشته، با چراغها و مشعلها و اسلحه به آنجا آمد.
8 از آن جهت، آن مزرعه تا امروز بحَقْلُالدَّم مشهور است.
23 او در جواب گفت، آنکه دست با من در قاب فرو برد، همان کس مراتسلیم نماید!
14 آنگاه یکی از آن دوازده که به یهودای اسخریوطی مسمّیٰ بود، نزد رؤسای کهنه رفته،
10 آنگاه مرا در روح، به کوهی بزرگِ بلند برد و شهر مقدّس اورشلیم را به من نمود که از آسمان از جانب خدا نازل میشود،
13 از مشرق سه دروازه و از شمال سه دروازه و از جنوب سه دروازه و از مغرب سه دروازه.
19 و بنیادِ دیوارِ شهر به هر نوع جواهر گرانبها مزیّن بود که بنیاد اوّل، یشمو دوم، یاقوت کبود و سوم، عقیق سفید و چهارم، زمرّد
19 و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسبسوار و لشکر او جنگ کنند.
3 زیرا که از خَمر غضبآلود زنای او همهٔ امّتها نوشیدهاند و پادشاهان جهان با وی زنا کردهاند و تجّار جهان از کثرت عیاشی او دولتمند گردیدهاند!
8 لهذا بلایای او از مرگ و ماتم و قحط در یک روز خواهد آمد و به آتش سوخته خواهد شد، زیرا که زورآور است، خداوند خدایی که بر او داوری میکند.
11 و آن وحش که بود و نیست، هشتمین است و از آن هفت است و به هلاکت میرود.
5 و بر پیشانیاش این اسم مرقوم بود، سِرّ و بابل عظیم و مادر فواحش و خبائث دنیا.
13 اینها یک رأی دارند و قوّت و قدرت خود را به وحش میدهند.
17 زیرا خدا در دل ایشان نهاده است که ارادهٔ او را بجا آرند و یک رأی شده، سلطنت خود را به وحش بدهند تا کلام خدا تمام شود.
13 و دیدم که از دهان اژدها و از دهان وحش و از دهان نبی کاذب، سه روحِ خبیث چون وَزَغها بیرون میآیند.
3 و یکی از سرهایش را دیدم که تا به موت کشته شد و از آن زخم مهلک شفا یافت و تمامیِ جهان در پی این وحش در حیرت افتادند.
14 و ساکنان زمین را گمراه میکند، به آن معجزاتی که به وی داده شد که آنها را در حضور وحش بنماید. و به ساکنان زمین میگوید که صورتی را از آن وحش که بعد از خوردنِ زخمِ شمشیر زیست نمود، بسازند.
6 و در آن ایام، مردم طلبِ موتخواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنّای موت خواهند داشت، امّا موت از ایشان خواهد گریخت.
8 و دیدم که اینک، اسبی زرد و کسی بر آن سوار شده که اسم او موت است و عالم اموات از عقب او میآید؛ و به آن دو اختیار بر یک ربع زمین داده شد تا به شمشیر و قحط و موت و با وحوشِ زمین بکُشند.
15 و پادشاهانِ زمین و بزرگان و سپهسالاران و دولتمندان و جبّاران و هر غلام و آزاد خود را در مغارهها و صخرههای کوهها پنهان کردند.
19 پس بنویس چیزهایی را که دیدی و چیزهایی که هستند و چیزهایی را که بعد از این خواهند شد؛
16 هر که ایمان آورده، تعمید یابد نجات یابد و امّا هر که ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد.
26 و تقصیر نامه وی این نوشته شد، پادشاه یهود.
30 از صلیب به زیر آمده، خود را برهان!
62 عیسی گفت، من هستم؛ و پسر انسان را خواهید دید که برطرف راست قوّت نشسته، در ابرهای آسمان میآید.
17 امّا وای بر آبستنان و شیر دهندگان در آن ایّام.
10 آیا این نوشته را نخواندهاید، سنگی که معمارانش ردّ کردند، همان سر زاویه گردید؟
9 و آنانی که پیش و پس میرفتند، فریادکنان میگفتند،هوشیعانا، مبارک باد کسی که به نام خداوند میآید.
14 چون عیسی این را بدید، خشم نموده، بدیشان گفت، بگذارید که بچههای کوچک نزد من آیند و ایشان را مانع نشوید، زیرا ملکوت خدا از امثال اینها است.
45 زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فدای بسیاری کند.
11 پس از او استفسار کرده، گفتند، چرا کاتبان میگویند که الیاس باید اوّل بیاید؟
34 عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دیده، بر ایشان ترحّم فرمود زیرا که چون گوسفندان بیشبان بودند و بسیار به ایشان تعلیم دادن گرفت.
19 اندیشههای دنیوی و غرور دولت و هوس چیزهای دیگر داخل شده، کلام را خفه میکند و بیثمر میگردد.
25 و هرگاه خانهای به ضدّ خویش منقسم شد، آن خانه نمیتواند استقامت داشته باشد.
8 در ساعت عیسی در روح خود ادراک نموده که با خود چنین فکر میکنند، بدیشان گفت، از بهر چه این خیالات را بهخاطر خود راه میدهید؟
28 و اسم او فوراً در تمامی مرز و بوم جلیلشهرت یافت.
6 در اینجا نیست، بلکه برخاسته است. به یاد آورید که چگونه وقتی که در جلیل بود شما را خبر داده،
19 به ایشان گفت، چه چیز است؟ گفتندش، دربارهٔ عیسی ناصری که مردی بود نبی و قادر در فعل و قول در حضور خدا و تمام قوم،
26 لیکن شما چنین مباشید، بلکه بزرگتر از شما مثل کوچکتر باشد و پیشوا چون خادم.
20 و مراقب او بوده، جاسوسان فرستادند که خود را صالح مینمودند تا سخنی از او گرفته، او را به حکم و قدرت والی بسپارند.
46 و به ایشان گفت، مکتوب است که خانهٔ من خانهٔ عبادت است لیکن شما آن را مغاره دزدان ساختهاید.
33 و تازیانه زده، او را خواهند کشت و در روز سوم خواهد برخاست.
8 و بعضی که الیاس ظاهر شده و دیگران، که یکی از انبیای پیشین برخاسته است.
30 لیکن فریسیان و فقها ارادهٔ خدا را از خود ردّ نمودند زیرا که از وی تعمید نیافته بودند.
9 آنگاه سخنی که به زبان ارمیای نبی گفته شده بود تمام گشت که سی پاره نقره را برداشتند، بهای آن قیمت کرده شدهای که بعضی از بنیاسرائیل بر او قیمت گذاردند.
35 پس او را مصلوب نموده، رخت او را تقسیم نمودند و بر آنها قرعه انداختند تا آنچه بهزبان نبی گفته شده بود تمام شود که رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.
42 دیگران را نجات داد، امّا نمیتواند خود را برهاند. اگر پادشاه اسرائیل است، اکنون از صلیب فرود آید تا بدو ایمان آوریم!
/این به این معنی در عصر حاضر که آین آیه 42-یعنی نمیتونه به پیروانش ثابت کنه و اونها رو خبر کنه که هست.و برایشان آسمان و زمین آمدنو زمانها و داوری مثال هارو بیان کنه و اگه هم بره تو جمع ثابت بخواد کنه نقاب داران نفوذی او را مانع و استهزا و رد میکنند.چون چلنج مالی دارند و البته امکان دارد این ملاحظات کند که میکند اما... پس اگه به چوب تر این شد به چوب خشک چه میشود.و اگر انتظار و دغدغه این بشود ما بقیه و مسائل دیگه چه میشود زیرا این راز بس عظیم هست.یعنی درون این امر امورات دیگر هست.پس جهان ماده تحت سلطه شبکه های هرمی قرار دارد.که این افراد ملاحظات این کند اما...و اگه شخصی با جمعیت اینگونه رد شود و با این بودجه دینی در فشار سختی و حداقل مسائل رنج درد باشد باید گفت استخوان شکست یعنی آسیب جسمی و روحی و حداقل ها مدت زیاد و صدمات و این شد ما بقی چه شود...و این گفتار شاید روزی بخاطر بیاورند که کی میگه و چجوری با شرح آن...چون عمر دست خداست از منظر بیان درون اما شرایط جسمی زیاد مصائب و... ولی در کل مسائل پیچیده هست.ملاحظات مهربانی اینم بیش از اندازه.اما خداوند میدونه چجوری در هم کنه.البته اونهایی که فشار بیارند روی این به من رابطه درون گفتاری ضربه نمیخوره مگر به منجی خودشون.همین.
4. من نیز میتوانستم چون شما سخن گویم،اگر شما در جای من میبودید؛میتوانستم سخنان بر ضدتان به هم ببافم،و بر شما سَر بجنبانم.
6. «اگر سخن گویم، دردم تسکین نمییابد،و اگر لب فرو بندم، چگونه آن از من دور شود؟
20. دوستانم مرا استهزا میکنند؛چشمانم نزد خدا اشک میریزد؛
13. بیماری پوستِ تن او را میخورَد،و نخستزادۀ مرگ، اعضای بدنِ او را.
19. او را در میان قومش نه اولادی است و نه نسلی،و نه در اقامتگاهش هیچ بازماندهای.
2. «تا به کِی عذابم میدهید،و با سخنان خود مرا خُرد میکنید؟
5. اگر بهواقع خود را برتر از من میپندارید،و رسوایی مرا بر ضدم به کار میگیرید،
8. راهِ مرا مسدود کرده که عبور نتوانم کرد،و تاریکی را بر طریقهایم مستولی گردانیده است.
13. «برادرانم را از من دور کرده است،و آشنایانم بهکلی با من بیگانهاند.
19. محرمانِ رازم جملگی از من بیزارند،آنان که دوستشان میدارم بر ضد من برخاستهاند.
25. اما من میدانم که ولیّ من زنده است،و در آخر بر زمین خواهد ایستاد.
3. انسان را از تمام محنتی که زیر آفتاب میکشد چه سود؟
10. آیا چیزی هست که دربارهاش بتوان گفت: «ببین، این تازه است»؟بلکه آن نیز در اعصار پیش از ما بوده است.
18. بنابراین، از تمامی محنتی که زیر آفتاب میکشیدم بیزار گشتم، زیرا میبایست آن را برای کسی که پس از من میآمد، به جا میگذاشتم.
22. انسان را از تمام محنت و رنجِ دلی که زیر آفتاب میکشد، چه حاصل؟
17. پس در دل خویش گفتم: خدا پارسا و شریر را داوری خواهد کرد، زیرا هر امری را زمانی است و هر کاری را وقتی.
10. اگر یکی بیفتد، دیگری رفیق خود را بلند خواهد کرد. اما وای بر آن که تنها بیفتد و کسی نباشد او را برخیزاند!
15. و دیدم همۀ زندگان که زیر آفتاب گام میزنند، با جوانی که به جای پادشاه برمیخیزد، همراه میشوند.
11. چون نعمت زیاد شود، خورندگانش نیز زیاد میشوند. پس صاحب آن را چه سود جز آنکه به چشمان خویش بدان بنگرد؟
10. هر چه هست، نامش از پیش بر زبان آورده شده، و هر چه آدمی هست هماکنون شناخته شده است؛ و او قادر به مجادله با نیرومندتر از خود نیست.
13. کار خدا را ملاحظه کن: کیست که بتواند آنچه را او کج ساخته، راست نماید؟
21. به هرآنچه مردم گویند دل مسپار، مبادا بشنوی که غلامت تو را لعن میکند.