3. انسان را از تمام محنتی که زیر آفتاب میکشد چه سود؟
10. آیا چیزی هست که دربارهاش بتوان گفت: «ببین، این تازه است»؟بلکه آن نیز در اعصار پیش از ما بوده است.
18. بنابراین، از تمامی محنتی که زیر آفتاب میکشیدم بیزار گشتم، زیرا میبایست آن را برای کسی که پس از من میآمد، به جا میگذاشتم.
22. انسان را از تمام محنت و رنجِ دلی که زیر آفتاب میکشد، چه حاصل؟
17. پس در دل خویش گفتم: خدا پارسا و شریر را داوری خواهد کرد، زیرا هر امری را زمانی است و هر کاری را وقتی.
10. اگر یکی بیفتد، دیگری رفیق خود را بلند خواهد کرد. اما وای بر آن که تنها بیفتد و کسی نباشد او را برخیزاند!
15. و دیدم همۀ زندگان که زیر آفتاب گام میزنند، با جوانی که به جای پادشاه برمیخیزد، همراه میشوند.
11. چون نعمت زیاد شود، خورندگانش نیز زیاد میشوند. پس صاحب آن را چه سود جز آنکه به چشمان خویش بدان بنگرد؟
10. هر چه هست، نامش از پیش بر زبان آورده شده، و هر چه آدمی هست هماکنون شناخته شده است؛ و او قادر به مجادله با نیرومندتر از خود نیست.
13. کار خدا را ملاحظه کن: کیست که بتواند آنچه را او کج ساخته، راست نماید؟
21. به هرآنچه مردم گویند دل مسپار، مبادا بشنوی که غلامت تو را لعن میکند.