6 اگر گوییم که با وی شراکت داریم، در حالیکه در ظلمت سلوک مینماییم، دروغ میگوییم و براستی عمل نمیکنیم.
19 از ما بیرون شدند، لکن از ما نبودند، زیرا اگر از ما میبودند با ما میماندند؛ لکن بیرون رفتند تا ظاهر شود که همهٔٔ ایشان از ما نیستند.
16 زیرا که آنچه در دنیاست، از شهوت جسم و خواهش چشم و غرور زندگانی از پدر نیست بلکه از جهان است.
8 و کسی که گناه میکند از ابلیس است زیرا که ابلیس از ابتدا گناهکار بوده است. و از این جهت پسر خدا ظاهر شد تا اعمال ابلیس را باطل سازد.
39 و یکی از آن دو خطاکارِ مصلوب بر وی کفر گفت که، اگر تو مسیح هستی خود را و ما را برهان.
33 و چون به موضعی که آن را کاسه سر میگویند رسیدند، او را در آنجا با آن دو خطاکار، یکی بر طرف راست و دیگری بر چپ او مصلوب کردند.
40 امّا آن دیگری جواب داده، او را نهیب کرد و گفت، مگر تو از خدا نمیترسی؟ چونکه تو نیز زیر همین حکمی.
22 پس او را به موضعی که جُلجُتا نام داشت، یعنی محّل کاسهٔ سر بردند
32 و دو نفر دیگر را که خطاکار بودند نیز آوردند تا ایشان را با او بکشند.
33 و چون به موضعی که آن را کاسه سر میگویند رسیدند، او را در آنجا با آن دو خطاکار، یکی بر طرف راست و دیگری بر چپ او مصلوب کردند.
33 و چون به موضعی که به جُلْجُتا، یعنی کاسهٔ سر مسمّیٰ بود رسیدند،
16 اگر کسی برادر خود را بیند که گناهی را که منتهی به موت نباشد میکند، دعا بکند و او را حیات خواهد بخشید، به هرکه گناهی منتهی به موت نکرده باشد. گناهی منتهی به موت هست؛ بجهت آن نمیگویم که دعا باید کرد.
16 زیرا که آنچه در دنیاست، از شهوت جسم و خواهش چشم و غرور زندگانی از پدر نیست بلکه از جهان است.
3 امّا امین است آن خداوندی که شما را استوار و از شریر محفوظ خواهد ساخت.
6 و الآن آنچه را که مانع است میدانید تا او در زمان خود ظاهر بشود.
12 و تا فتوایی شود بر همهٔ کسانی که راستی را باور نکردند بلکه به ناراستی شاد شدند.
4 که او مخالفت میکند و خود را بلندتر میسازد از هر چه به خدا یا به معبود مسمّی شود، بهحدّی که مثل خدا در هیکل خدا نشسته، خود را مینماید که خداست.
7 زیرا که آن سرّ بیدینی الآن عمل میکند، فقط تا وقتی که آنکه تا به حال مانع است از میان برداشته شود.
9 که ایشان به قصاص هلاکت جاودانی خواهند رسید از حضور خداوند و جلال قوّت او
37 و پطرس و دو پسر زِبِدی را برداشته، بینهایت غمگین و دردناک شد.
40 و نزد شاگردان خود آمده، ایشان را در خواب یافت. و به پطرس گفت، آیا همچنین نمیتوانستید یک ساعت با من بیدار باشید؟
56 لیکن این همه شد تا کتب انبیا تمام شود. در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده، بگریختند.
70 او روبروی همه انکارنموده، گفت، نمیدانم چه میگویی!
73 بعد از چندی، آنانی که ایستاده بودند پیش آمده، پطرس را گفتند، البتّه تو هم از اینها هستی زیرا که لهجه تو بر تو دلالت مینماید!
72 باز قسم خورده، انکار نمود که این مرد را نمیشناسم.
74 پس آغاز لعن کردن و قسم خوردن نمود که این شخص را نمیشناسم. و در ساعت خروس بانگ زد.
4 امّا پطرس با یوحنّا بر وی نیک نگریسته، گفت، به ما بنگر.
8 پطرس و یوحنّا را فرستاده، گفت، بروید و فِصَح را بجهت ما آماده کنید تا بخوریم.
24 ودر میان ایشان نزاعی نیز افتاد که کدام یک از ایشان بزرگتر میباشد.
60 پطرس گفت، ای مرد نمیدانم چه میگویی؟ در همان ساعت که این را میگفت، خروس بانگ زد.
16 باز در ثانی به او گفت، ای شمعون، پسر یونا، آیا مرا محبّت مینمایی؟ به او گفت، بلی خداوندا، تو میدانی که تو را دوست میدارم. بدو گفت، گوسفندان مرا شبانی کن.
18 آمین آمین به تو میگویم وقتی که جوان بودی، کمر خود را میبستی و هر جا میخواستی میرفتی ولکن زمانی که پیر شوی دستهای خود را دراز خواهی کرد و دیگران تو را بسته به جایی که نمیخواهیتو را خواهند برد.
43 بر خدا توکّل نمود، اکنون او را نجات دهد، اگر بدو رغبت دارد زیرا گفت، پسر خدا هستم!
31 امّا چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست،
38 امّا دهقانان چون پسر را دیدند با خود گفتند، این وارث است. بیایید او را بکشیم و میراثش را ببریم.
11 زیرا که پسر انسان آمده است تا گم شده را نجات بخشد.
12 لیکن به شما میگویم که الحال الیاس آمده است و او را نشناختند، بلکه آنچه خواستند با وی کردند؛ به همانطور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید.
27 زیرا که پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش به اتّفاق ملائکه خود و در آن وقت هر کسی را موافق اعمالش جزا خواهد داد.
16 عیسی گفت، آیا شما نیز تا به حال بیادراک هستید؟
27 امّا عیسی ایشان را بیتأمّل خطاب کرده، گفت، خاطر جمع دارید! منم، ترسان مباشید!
18 اینک، بندهٔ من که او را برگزیدم و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است. روح خود را بر وی خواهم نهاد تا انصاف را بر امّتها اشتهار نماید.
27 پدر همهچیز را به من سپرده است و کسی پسر رانمیشناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس میشناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد.
36 و دشمنان شخص، اهل خانهٔ او خواهند بود.
17 گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم.
13 ایشان رفته، دیگران را خبر دادند، لیکنایشان را نیز تصدیق ننمودند.
10 و لازم است که انجیل اوّل بر تمامی امّتها موعظه شود.
29 عیسی جواب فرمود، هرآینه به شما میگویم کسی نیست که خانه یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا اولاد یا املاک را بجهت من و انجیل ترک کند،
43 لیکن در میان شما چنین نخواهد بود، بلکه هر که خواهد در میان شما بزرگ شود، خادم شما باشد.
31 زیرا که شاگردان خود را اعلام فرموده، میگفت، پسر انسان به دست مردم تسلیم میشود و او را خواهند کشت و بعد از مقتول شدن، روز سوم خواهد برخاست.
5 و از عیسی مسیح که شاهد امین و نخستزادهٔ از مردگان و رئیس پادشاهان جهان است. مر او را که ما را محبّت مینماید و ما را از گناهان ما به خون خود شست،
22 ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید. عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوّات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید، چنانکه خود میدانید،
19 و از بالا در افلاک، عجایب و از پایین در زمین، آیات را از خون و آتش و بخار دود به ظهور آورم.
36 پس جمیع خاندان اسرائیل یقیناً بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است.
7 پس شما را که ایمان دارید اکرام است، لکن آنانی را که ایمان ندارند، آن سنگی که معماران ردّ کردند، همان سر زاویه گردید،
7 در تواناییِ خود تا به ابد سلطنت میکند و چشمانش مراقب امّتها است. فتنهانگیزانْ خویشتن را برنیفرازند، سِلاه.
2 تا راه تو در جهان معروف گردد و نجات تو به جمیع امّتها.
3 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشتهاند، سِلاه.
7 چونکه از جمیع تنگیها مرا خلاصی دادهای، و چشم من بر دشمنانم نگریسته است.
12 زیرا دشمن نبود که مرا ملامت میکرد والاّ تحمل میکردم؛ و خصم من نبود کهبر من سربلندی مینمود؛ والاّ خود را از وی پنهان میساختم،
10 دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم مرا ملامت میکنند، چونکه همه روزه مرا میگویند، خدای تو کجاست؟
15 آنانی که بر من هَههَه میگویند، بهسبب خجالت خویش حیران شوند.
12 آنانی که قصد جانم دارند دام میگسترند و بداندیشانم سخنان فتنهانگیز میگویند و تمام روز حیله را تفکر میکنند.
20 و آنانی که به عوض نیکی به من بدی میرسانند. بر من عداوت میورزند زیرا نیکویی را پیروی میکنم.
17 ای خداوند تا به کی نظر خواهی کرد؟ جانم را از خرابیهای ایشان برهان و یگانهٔ مرا از شیربچگان.
26 و آنانی که در بدیِ من شادند، با هم خجل و شرمنده شوند؛ و آنانی که بر من تکبر میکنند، به خجلت و رسوایی ملبس شوند.
5 زیرا قلعهٔ من تو هستی. روح خود را به دست تو میسپارم. ای یهوه، خدای حق، تو مرا فدیه دادی.
8 خداوند قوّت ایشان است و برای مسیح خود قلعهٔ نجات.
9 ای دروازهها، سرهای خود را برافرازید! ای درهای ابدی برافرازید تا پادشاه جلال داخل شود!
11 زیرا قصد بدی برای تو کردند و مکایدی را اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آوَرْد.
17 همهٔٔ استخوانهای خود را میشمارم. ایشان به من چشم دوخته، مینگرند.
2 پادشاهان زمین برمیخیزند و سروران با هم مشورت نمودهاند، به ضد خداوند و به ضد مسیح او؛
8 زیرا میگویم عیسی مسیح خادم ختنه گردید بجهت راستی خدا تا وعدههای اجداد را ثابت گرداند،
11 و کتاب میگوید هر که به او ایمان آورد خجل نخواهد شد.
7 پس مقصود چیست؟ اینکه اسرائیل آنچه را که میطلبد نیافته است، لکن برگزیدگان یافتند و باقیماندگان سختدل گردیدند؛
15 زیرا اگر ردّ شدن ایشان مصالحت عالم شد، باز یافتن ایشان چه خواهد شد؟ جز حیات از مردگان!
18 و او بدن یعنی کلیسا را سر است، زیرا که او ابتدا است و نخستزاده از مردگان تا در همهچیز او مقدّم شود.
آنها غیر از خدا معبودانی برای خود انتخاب کردند تا مایه عزتشان باشد (چه پندار خامی ؟). (81)
و همگی روز رستاخیز تک و تنها نزد او حاضر میشوند. (95)
و هرگز سزاوار نیست که او فرزندی برگزیند. (92)
هرگز چنین نیست، به زودی معبودها منکر عبادت آنها خواهند شد، بلکه بر ضدشان قیام میکنند. (82)
آنها را از روز حسرت (روز رستاخیز که برای همه مایه تاسف است (بترسان، روزی که همه چیز پایان مییابد در حالی که آنها در غفلتند و ایمان نمیآورند. (39)
و سلام (خدا) بر من آن روز که متولد شدم و آنروز که میمیرم و آنروز که زنده برانگیخته میشوم. (33)
هرگز برای خدا شایسته نبود فرزندی انتخاب کند، منزه است او، هر گاه چیزی را فرمان دهد میگوید: موجود باش! آن هم موجود میشود. (35)
(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدایم به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر قرار داده است. (30)
17. (مبادا) در دلت بگویی این نیرو و قوت دستم بود که این توانگری را برای من به وجود آورد.
16. روز سوم همینکه صبح شد صداها و برقها و ابر سنگینی و صدای بسیار شدید کرنا در بالای آن کوه پدید آمد. تمام آن قوم که در اردوگاه بودند بر خود لرزیدند.
34. و اکنون برو این مردم را به آنجا که گفتم راهنمایی کن. اینک فرشتهی من پیشاپیش تو خواهد آمد. و در روز مواخذه انتقام خطای آنها را از آنها خواهم گرفت.
11. چون عقابی که (جوجههای) آشیانهاش را آگاه کند و به خاطر دفاع از جوجههایش پر و بال بزند و بالهای خود را گسترانیده آن را بلند کند و روی بال و پر خویش او را حمل نماید...
31. زیرا معبود آن (کافر)ها مانند پروردگار ما نیست حتی اگر دشمنهای ما حَکَم باشند.
14. زیرا این قومهایی که تو آنها را بیرون میکنی، به غیبگویان و شعبدهبازان گوش میدادند و خداوند خالقت به تو چنین اجازهای نداده است.
18. برای آنها از میان برادران (یهودی)شان مانند تو پیغمبر مبعوث خواهم کرد و سخنانم را در دهانش خواهم گذاشت، تا آنچه را به او فرمان میدهم به آنها بگوید.
21 و راهگذری را شمعون نام، از اهل قیروان که از بلوکات میآمد، و پدر اِسکندَر و رُفَس بود، مجبور ساختند که صلیب او را بردارد.
26 و چون او را میبردند، شمعون قیروانی راکه از صحرا میآمد مجبور ساخته، صلیب را بر او گذاردند تا از عقب عیسی ببرد.
35 لیکن آنانی که مستحّق رسیدن به آن عالم و به قیامت از مردگان شوند، نه نکاح میکنند و نه نکاح کرده میشوند.
7 امّا کیست از شماکه غلامش به شخم کردن یا شبانی مشغول شود و وقتی که از صحرا آید، به وی گوید، بزودی بیا و بنشین.
10 لیکن در هر شهری که رفتید و شما را قبول نکردند، به کوچههای آن شهر بیرون شده بگویید،
33 و چون به موضعی که به جُلْجُتا، یعنی کاسهٔ سر مسمّیٰ بود رسیدند،
32 و چون بیرون میرفتند، شخصی قیروانی شمعون نام را یافته، او را بجهت بردن صلیب مجبور کردند.