حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

تا کجا رفته ای آمده ام...

تو به دنبال من هستی و من هستم

تو به دنبال من بودی و من بودم

تو به دنبال خودت رفتی من بدنبال تو گشتم

من دیدم تو رفتی اما من بدنبالت تا آسمان ها را گشتم

در اسمان نبودی که بگویم بیاورمت

نه پشت دریا نه آن سمت باران

روی ده فرمان دنبال تو بودم

موسی ای ده فرمان در پنچ کتاب

نوح تویی روح تویی فصل دگرگون تویی

انسان تویی معلم تویی فصل زمستان مرا

پتک تویی تاک تویی تادیب معلم مرا

راه تویی رود تویی دریا تویی ساحل مرا

فکر تویی داوید تویی ایوب تویی فصل پرواز مرا

عهد عتیق تویی عهد جدید تویی هر عهد تویی

عهد قدیم تو را عهد جدید تو را اصلان بند بند فکر تو را

عهد نیامده تویی عهد آمدن تویی عهد رفتن مرا

عهد تویی پیوند تویی شاخه تویی تاک تا بر سر پیچک فکر مرا

درون تویی برون تویی زخود برون مرا

ماه تویی طلوع تویی غروب پائیز مرا...

چند مثال زده ام...

مثال زده ام که می آیی

مثال زده ای که هستم

مثال زده ام که میروی

مثال زده ای که مگر نبودم

مثال زده ام که آمدی

مثال زدی مگر نبودم

و دیگر هیچ مثالی مثل گفتن تو نشد

وقتی همه ی مثال ها را حل کردم...

تابلوی توقف ممنوع بهشت

کوچه بن بست فصل نم نم باران های بهاری

صدر تیتر کاغذهای مچاله شده

تابلوی توقف ممنوع بهشت

تیرک های زنگ زده ی جهنم

روح های منتهی به جاده زندگی

فصل نیایش فصل پاک شده

تفکر درب آهنی زنگ زده

واژه شکسته بولدزر کلمات صاف کن شکسته

مسیر چند نقطه ای...

تاریکخانه ی ذهن روشن فصل اقاقیا نیست

متروی یخ زده درون تونل زندگی

مسافر خلوت های ایستگاه پاک شده

سوزناک سرمای تب زده ی مرد مرده از مردگی

دفن خود درون دفن خود زندگی

دارکوب در زده در در به دری

دالان مسیر گیج زدگی

کارناوال جاده ی تاریکی

سوت شب شوت درون زندگی

میروم با کوله باری از خودم...

کلبه از نور پر بود در ویرانیم

خانه از نور شد در شب های من

میروم با کوله باری از خودم

پشت در ایستاده قایقم

در کجای ساحلی دور افتاده شب

قایقی میرفت سمت ماه سمت نور سمت آبادیم

من زقایق رفته ام تا شب تا ماه

من مسافر تو رفیق قصه ها