کلبه از نور پر بود در ویرانیم
خانه از نور شد در شب های من
میروم با کوله باری از خودم
پشت در ایستاده قایقم
در کجای ساحلی دور افتاده شب
قایقی میرفت سمت ماه سمت نور سمت آبادیم
من زقایق رفته ام تا شب تا ماه
من مسافر تو رفیق قصه ها