1-اگر سکوتت حرف داشت من مترجم خوب سکوت ها بودم حیف که سکوت تو رفتن هست.
2-یادم رفت تو را با خود ببرم تو جاماندی کجای دنیای من.
3-کاری در کلمات نیست که بار کند کلمات را کلمات پر از بیباری میروند.
4-تئاتر تماشاچی دارد اما این تئاتر پر از تماشای نقاد ها شد.
5-مسواک دلت را بتکان روی دلت را پاک کن درون دلت تماشاخانه ی خاکدان شده.
6-وقتی رفت گفت برمیگردم و من الان سالهاست که با رفتنش برمیگردم.
7-توی تمام دریا دنیا یکنواخت هست موج ها هم یکنواخت نواخت ساحل دارند.
8-هیزم بدون کبریت روشن شد غافل از اینکه خود هیزم ریز آتش بود.
9-مارپله ها را بازی کردیم اما از پله رسیدن افتادیم به جفت صفر.
10-شاید امسال مثل پارسال شاید سال بعد امسال و سال قبل مثل امسال باشد.
11-رمان بلندی هست قصه ی من و تو من با تو و تو بی من به آخر قصه میرسیم.
12-کلمات را پهن کردند تا خشک شود جوهر میچکید و کلمات میشد.
13-خورشید تمام تابش خود را پهن کرد مرد نشست و خورشید میل کرد.
Hesamshafieian
زمستان از کجای قصه ها شروع میشود
قصه ی آدم برفی و فصل سرمای غصه ها
آفتاب میزند و میرود برف با آدم برفی
شاید زمستان رفتنست آدم برفی
کوچه های یخ زده عابران برف زده
دریای تلاطم زده سرما درون اقیانوس آدمک برف زده
شب دمنوش خواب خیالی ادم برفی دمنوش بنوش برف با شب برفی
سپیده میزند قصه تمام شده است
خیابان فراموشی چندم از قصه ی بی برفی
بن بست تقاطع برف های روی هم زده
شاخه های درختان را موش خورده یخ زده
فصل تلاش نرفتن نیست آدم برفی اینجا قصه ی زمینست آدم برفی
Hesamshafieian