1-اگر سکوتت حرف داشت من مترجم خوب سکوت ها بودم حیف که سکوت تو رفتن هست.
2-یادم رفت تو را با خود ببرم تو جاماندی کجای دنیای من.
3-کاری در کلمات نیست که بار کند کلمات را کلمات پر از بیباری میروند.
4-تئاتر تماشاچی دارد اما این تئاتر پر از تماشای نقاد ها شد.
5-مسواک دلت را بتکان روی دلت را پاک کن درون دلت تماشاخانه ی خاکدان شده.
6-وقتی رفت گفت برمیگردم و من الان سالهاست که با رفتنش برمیگردم.
7-توی تمام دریا دنیا یکنواخت هست موج ها هم یکنواخت نواخت ساحل دارند.
8-هیزم بدون کبریت روشن شد غافل از اینکه خود هیزم ریز آتش بود.
9-مارپله ها را بازی کردیم اما از پله رسیدن افتادیم به جفت صفر.
10-شاید امسال مثل پارسال شاید سال بعد امسال و سال قبل مثل امسال باشد.
11-رمان بلندی هست قصه ی من و تو من با تو و تو بی من به آخر قصه میرسیم.
12-کلمات را پهن کردند تا خشک شود جوهر میچکید و کلمات میشد.
13-خورشید تمام تابش خود را پهن کرد مرد نشست و خورشید میل کرد.
Hesamshafieian