17 همهٔٔ استخوانهای خود را میشمارم. ایشان به من چشم دوخته، مینگرند.
7 هرکه مرا بیند به من استهزا میکند. لبهای خود را باز میکنند و سرهای خود را میجنبانند [و میگویند]،
16 زیرا سگان دور مرا گرفتهاند؛ جماعت اشرار مرا احاطه کرده، دستها و پایهای مرا سفته اند.
12 گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفتهاند؛ زورمندان باشان مرا احاطه کردهاند.
6 و امّا من کِرم هستم و انسان نی؛ عار آدمیان هستم و حقیر شمرده شدهٔ قوم.