11 و دیدم تختی بزرگِ سفید و کسی را بر آن نشسته که از روی وی آسمان و زمین گریخت و برای آنها جایی یافت نشد.
12 و مردگان را خُرد و بزرگ دیدم که پیش تخت ایستاده بودند؛ و دفترها را گشودند. پس دفتری دیگر گشوده شد که دفتر حیات است و بر مردگان داوری شد، بحسب اعمال ایشان از آنچه در دفترها مکتوب است.
16 و بر لباس و ران او نامی مرقوم است، یعنی پادشاه پادشاهان و ربّالارباب.
15 و تاجران این چیزها که از وی دولتمندشدهاند، از ترسِ عذابش دور ایستاده، گریان و ماتمکنان
19 و خاک بر سر خود ریخته، گریان و ماتمکنان فریاد برآورده، میگفتند، وای، وای بر آن شهر عظیم که از آن هر که در دریا صاحب کشتی بود، از نفایس او دولتمند گردید که در یک ساعت ویران گشت.
22 و صوت بربطزنان و مغنّیان و نیزنان و کرّنانوازان بعد از این در تو شنیده نخواهد شد و هیچ صنعتگر از هر صناعتی در تو دیگر پیدا نخواهد شد و باز صدای آسیا در تو شنیده نخواهد گردید،
6 و آن زن را دیدم، مست از خون مقدّسین و از خون شهدای عیسی و از دیدن او بینهایت تعجّب نمودم.
8 آن وحش که دیدی، بود و نیست و از هاویه خواهد برآمد و به هلاکت خواهد رفت؛ و ساکنان زمین، جز آنانی که نامهای ایشان از بنای عالم در دفتر حیات مرقوم است، در حیرت خواهند افتاد از دیدن آن وحش که بود و نیست و ظاهر خواهد شد.
12 و آن ده شاخ که دیدی، ده پادشاه هستند که هنوز سلطنت نیافتهاند بلکه یک ساعت با وحش چون پادشاهان قدرت مییابند.
16 و امّا ده شاخ که دیدی و وحش، اینها فاحشه را دشمن خواهند داشت و او را بینوا و عریان خواهند نمود و گوشتش را خواهند خورد و او را به آتش خواهند سوزانید،
15 و مرا میگوید، آبهایی که دیدی، آنجایی که فاحشه نشسته است، قومها و جماعتها و امّتها و زبانها میباشد.
7 و فرشته مرا گفت، چرا متعجّب شدی؟ من سِرّ زن و آن وحش را که هفت سر و ده شاخ دارد که حامل اوست، به تو بیان مینمایم.
10 و هفت پادشاه هستند که پنج افتادهاند و یکی هست و دیگری هنوز نیامده است و چون آید میباید اندکی بماند.
5 و فرشته آبها را شنیدم که میگوید، عادلی تو که هستی و بودی، ای قدّوس، زیرا که چنین حکم کردی،
9 و مردم به حرارت شدید سوخته شدند و به اسم آن خدا که بر این بلایا قدرت دارد، کفر گفتند و توبه نکردند تا او را تمجید نمایند.
4 اینانند آنانی که با زنان آلوده نشدند، زیرا که باکره هستند؛ و آنانند که برّه را هر کجا میرود متابعت میکنند و از میان مردم خریده شدهاند تا نوبر برای خدا و برّه باشند.
8 و فرشتهای دیگر از عقب او آمده، گفت، منهدم شد بابل عظیم که از خَمر غضبِ زنای خود، جمیع امّتها را نوشانید.
7 و به وی داده شد که با مقدّسین جنگ کند و بر ایشان غلبه یابد؛ و تسلّط بر هر قبیله و قوم و زبان و امّت، بدو عطا شد.
9 و گروهی از اقوام و قبایل و زبانها و امّتها، بدنهای ایشان را سه روز و نیم نظاره میکنند و اجازت نمیدهند که بدنهای ایشان را به قبر سپارند.
13 و در همان ساعت، زلزلهای عظیم حادث گشت که ده یک از شهر منهدم گردید و هفت هزار نفر از زلزله هلاک شدند و باقیماندگان ترسانگشته، خدای آسمان را تمجید کردند.
12 و آوازی بلند از آسمان شنیدند که بدیشان میگوید، به اینجا صعود نمایید. پس در ابر، به آسمان بالا شدند و دشمنانشان ایشان را دیدند.
6 و در آن ایام، مردم طلبِ موتخواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنّای موت خواهند داشت، امّا موت از ایشان خواهد گریخت.
9 و بعد از این دیدم که اینک، گروهی عظیم که هیچکس ایشان را نتواند شمرد، از هر امّت و قبیله و قوم و زبان در پیش تخت و در حضور برّه به جامههای سفید آراسته و شاخههای نخل به دست گرفته، ایستادهاند
15 از این جهت پیش روی تخت خدایند و شبانهروز در هیکل او وی را خدمت میکنند و آن تختنشین، خیمهٔ خود را بر ایشان برپا خواهد داشت.
14 و آسمان چون طوماری پیچیده شده، از جا برده شد و هر کوه و جزیره از مکان خود منتقل گشت.
5 و یکی از آن پیران به من میگوید، گریان مباش! اینک، آن شیری که از سبط یهودا و ریشهٔ داود است، غالب آمده است تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید.
12 که به آواز بلند میگویند، مستحّق است برّه ذبحشده که قوّت و دولت و حکمت و توانایی و اکرام و جلال و برکت را بیابد.
5 هر که غالب آید به جامه سفید ملبّس خواهد شد و اسم او را از دفتر حیات محو نخواهم ساخت بلکه به نام وی در حضور پدرم و فرشتگان او اقرار خواهم نمود.
10 از آن زحماتی که خواهی کشید مترس! اینک، ابلیس بعضی از شما را در زندان خواهد انداخت تا تجربه کرده شوید و مدّت ده روز زحمت خواهید کشید. لکن تا به مرگ امین باش تا تاج حیات را به تو دهم.
15 و همچنین کسانی را داری که تعلیم نِقولاویان را پذیرفتهاند.
15 و پایهایش مانند برنج صیقلی که در کوره تابیده شود، و آواز او مثل صدای آبهای بسیار؛
11 که میگفت، من الف و یا، و اوّل و آخر هستم: آنچه میبینی در کتابی بنویس، و آن را به هفت کلیسایی که در آسیا هستند، یعنی به اَفَسُس و اِسمیرنا و پَرغامُس و طیاتیرا و ساردِس و فیلادَلفیه و لائودکیه بفرست.
5 و از عیسی مسیح که شاهد امین و نخستزادهٔ از مردگان و رئیس پادشاهان جهان است. مر او را که ما را محبّت مینماید و ما را از گناهان ما به خون خود شست،
به یقین ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را می نویسیم; و همه چیز را در کتاب آشکار کنندهای برشمردهایم! (12)
(رسولان) گفتند: «شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسرافکارید!» (19)
و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود; (28)
ولی آنها قادر به یاری ایشان نیستند، و این (عبادتکنندگان در قیامت) لشکری برای آنها خواهند بود که در آتش دوزخ احضار میشوند! (75)
(وارثانی) که بهشت برین را ارث میبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)
(آری،) در این ماجرا (برای صاحبان عقل و اندیشه) آیات و نشانههایی است; و ما مسلما همگان را آزمایش میکنیم! (30)
و ما فرزند مریم ( عیسی) و مادرش را آیت و نشانهای قرار دادیم; و آنها را در سرزمین مرتفعی که دارای امنیت و آب جاری بود جای دادیم. (50)
این آخرین حد آگاهی آنهاست; پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شدهاند بهتر میشناسد، و (همچنین) هدایتیافتگان را از همه بهتر میشناسد! (30)
و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست، (39)
(و آیا از کتب پیشین انبیا به او نرسیده است) که همه امور به پروردگارت منتهی میگردد؟! (42)
ما قدرت بر این کار داشتیم، پس ما قدرتمند خوبی هستیم (و امر معاد برای ما آسان است)! (23)
وای در آن روز بر تکذیبکنندگان! (24)
(در آن روز به آنها گفته میشود:) بیدرنگ، به سوی همان چیزی که پیوسته آن را تکذیب میکردید بروید! (29)
وای در آن روز بر تکذیبکنندگان! (40)
وای در آن روز بر تکذیبکنندگان! (49)
6. هنگامی که خداوند مرد کتانپوش را امر کرده، فرمود که، «از میان چرخها، یعنی از میان کروبیان آتشی برگیر،» وی داخل شد و کنار چرخی بایستاد.
9. آنگاه نگریستم، و اینک چهار چرخ در کنار کروبیان بود، یعنی یک چرخ در کنار هر یک از آنها؛ و نِمودِ چرخها مانند زِبَرجَدِ درخشان بود.
14. هر یک از کروبیان را چهار صورت بود: صورت نخستین صورت کروبی بود، صورت دوّمین صورت انسان، صورت سوّمین صورت شیر، و صورت چهارمین، صورت عقاب.
19. و کروبیان در برابر دیدگانم بال برافراشتند و از زمین صعود کردند و همچنان که چرخها را در کنار خود داشتند، بیرون رفتند. آنها نزد دهنۀ دروازۀ شرقی خانۀ خداوند ایستادند و جلال خدای اسرائیل بر فراز ایشان بود.
4. پس بر ضد ایشان نبوّت کن! ای پسر انسان، نبوّت کن!»
5. آنگاه روحِ خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: «بگو خداوند چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل، شما بدینگونه میاندیشید، زیرا من از آنچه در فکرتان میگذرد، آگاهم.
9. و شما را از میان شهر به در آورده، به دست بیگانگان خواهم سپرد و بر شما داوری خواهم کرد.
2. «ای پسر انسان، تو در میان خاندانی عِصیانگر ساکنی، که چشم برای دیدن دارند، اما نمیبینند و گوش برای شنیدن دارند، اما نمیشنوند، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
11. بگو: ”من آیتی برای شما هستم: چنانکه من کردم، همچنان بر ایشان واقع خواهد شد، و به تبعید و اسارت خواهند رفت.“
12. و حاکمی که در میان ایشان است اسباب خود را در تاریکی بر دوش گرفته، بیرون خواهد رفت. او شکافی در دیوار خواهد کَند تا آنها را بیرون بَرَد و روی خود را خواهد پوشانید تا این سرزمین را به چشمان خود نبیند.
18. «ای پسر انسان، نان خود را لرزان بخور و آب خود را با لرز و اضطراب بنوش.
22. «ای پسر انسان، این مَثَل شما چیست که دربارۀ سرزمین اسرائیل میگویید، ”روزها میآیند و میروند و رؤیاها جامۀ عمل نمیپوشند“؟
28. بنابراین به ایشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: انجام هیچیک از سخنان من دیگر به تأخیر نخواهد افتاد بلکه کلامی که من میگویم، واقع خواهد شد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
2. «ای پسر انسان، بر ضد انبیای اسرائیل که نبوّت میکنند، نبوّت کن! به آنان که از افکار خود نبوّت میکنند، بگو، ”کلام خداوند را بشنوید!“
11. پس به کسانی که آن را به دوغاب میپوشانند بگو که فرو خواهد ریخت! باران سیلآسا خواهد بارید و من تگرگهای سخت خواهم فرستاد و باد شدید خواهد وزید.
15. بدینسان، غضب خود را بر آن دیوار و بر آنان که آن را به دوغاب پوشاندند، به کمال جاری خواهم ساخت، و به شما خواهم گفت: دیوار از میان رفت و آنان نیز که آن را به دوغاب پوشاندند، نابود شدند،
18. و بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: وای بر زنانی که بندهای جادویی برای مچ هر دستی میدوزند و حجابها برای سر هر قامتی میسازند، تا جانها را صید کنند! آیا جان قوم مرا صید خواهید کرد و جان خود را زنده نگاه خواهید داشت؟
20. «پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هان من به ضد بندهای جادویی شما هستم که بدان جانهای مردم را چون جانهای پرندگان صید میکنید. آنها را از بازوانتان خواهم دَرید و جانهایی را که همچون پرندگان بدان صید کردهاید، خواهم رهانید.
14. حتی اگر این سه مرد، یعنی نوح و دانیال و ایوب نیز در میان آن باشند، تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
18. حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت.
20. حتی اگر نوح و دانیال و ایوب در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید.
6. پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: همچون چوب تاک که آن را از میان درختان جنگل به عنوان هیزم به آتش تسلیم کردهام، ساکنان اورشلیم را نیز تسلیم خواهم کرد.
8. و من این سرزمین را به سبب بیوفایی ایشان ویران خواهم ساخت. این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
6. «و من از نزد تو گذر کردم و تو را در خونت غلتان دیدم. پس به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“ آری، به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“
48. خداوندگارْ یهوه میگوید: به حیات خودم قسم که حتی خواهرت سُدوم و دخترانش چنان نکردند که تو و دخترانت کردید.
54. تا متحمل رسوایی خود شوی و به سبب هرآنچه در تسلی بخشیدن ایشان کردهای، به شرم آیی.
9. «بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: آیا این تاک برومند خواهد شد؟ آیا عقاب ریشههایش را بر نخواهد کَند و میوهاش را نخواهد چید تا خشک شود؟ همۀ برگهای نورستهاش خشک خواهد شد، و برای برکَندنش از ریشه به بازوی نیرومند و مردمان بسیار نیاز نیست.
14. تا آنکه مملکت خوار شود و نتواند سر بلند کند بلکه تنها با حفظ عهد خویش استوار بماند.
19. بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: به حیات خودم قسم که مکافات خوار شمردنِ سوگند من و شکستن پیمانم را بهیقین بر سرش خواهم آورد.
28. از آنجا که او همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شده، ملاحظه کرده و از آنها برگشته است، بهیقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.
30. «پس ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه میگوید، من هر یک از شما را بر حسب اعمالش داوری خواهم کرد. توبه کنید و از تمامی نافرمانیهای خود بازگشت نمایید، تا شرارت موجب سقوط شما نشود.
4. قومها دربارهاش شنیدند،و او در حفرۀ آنان گرفتار شد؛و به قلابها او را به سرزمین مصر بردند.
11. فرایض خود را بدیشان دادم و قوانین خویش را بدیشان آموختم، که هر که بدانها عمل کند، خواهد زیست.
17. با این حال، چشمانم بر ایشان ترحم کرد به گونهای که هلاکشان نساختم و در بیابان بهکلی نابودشان نکردم.
22. اما دست خویش را بازداشتم و به پاس نام خویش عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که آنان را در نظر ایشان بیرون آورده بودم، بیحرمت نشود.
7. و چون تو را گویند: ”چرا چنین نالانی؟“ بگو: ”به سبب خبری که میرسد. زیرا هر دلی گداخته خواهد شد و همۀ دستها سست خواهد گردید و هر جانی بیهوش خواهد گشت و همۀ زانوان مانند آبْ لرزان خواهد شد. خداوندگارْ یهوه میفرماید: هان این فرا خواهد رسید و به وقوع خواهد پیوست.“»
10. تیز گشته تا کشتار کند،و صیقل دیده تا همچون برق بدرخشد!پس آیا شادمان باشیم؟ شمشیر عصای پسرم را خوار خواهد شمرد، چنانکه هر چوبی را.
11. او شمشیر را سپرده تا صیقل بیند و به دست گرفته شود؛ این شمشیر تیز گشته و صیقل دیده تا به دست کشتارگر سپرده شود.
13. زیرا خداوندگارْ یهوه میگوید: این آزمایش است؛ و چه میشود اگر شمشیر حتی عصا را خوار شمارد؟ آن عصا دیگر نخواهد بود.
26. خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: دستار از سر برگیر و تاج از سر فرو گذار! وضعیت چنین باقی نخواهد ماند. آنچه را پست است، برافراز و آنچه را افراشته است، پست کن.
28. «و تو ای پسر انسان نبوّت کن و بگو: خداوندگارْ یهوه دربارۀ عَمّونیان و اهانتهایشان چنین میگوید: بگو،«شمشیر، شمشیر،برکشیده شده به جهت کشتار،صیقل خورده برای در کام کشیدنو درخشیدن چون برقِ آذرخش.
12. ای پسر انسان، فریاد برآور و شیون کن، زیرا که آن بر ضد قوم من و همۀ رهبران اسرائیل است. آنان همراه قوم من، به شمشیر سپرده شدهاند. پس بر سینۀ خود بزن!
27. صاحبمنصبان ایشان در میانش همچون گرگان شکار را میدَرَند و خون میریزند و جانها را هلاک میکنند تا سود نامشروع به کف آورند.
29. مردمان این سرزمین ظلم کرده دست به چپاول زدهاند. بر فقیران و نیازمندان ستم روا داشتهاند و با غریبان بدرفتاری کرده و بیعدالتی نمودهاند.
30. من در میان ایشان کسی را جستم که دیوار را بنا کند و برای این سرزمین به حضور من در شکاف بایستد تا آن را ویران نسازم، اما کسی را نیافتم!
2. «تو ای پسر انسان، آیا داوری خواهی کرد؟ آیا بر شهر خونریز داوری خواهی کرد؟ پس آن را از همۀ اعمال کراهتآورش آگاه ساز.
24. آنان همه با اسلحه و ارابهها و کالسکهها و لشکری از مردم بر ضد تو خواهند آمد، و از هر سو با سپرهای کوچک و بزرگ و کلاهخود بر ضد تو موضع خواهند گرفت، و من داوری را بدیشان خواهم سپرد تا به رسم خود بر تو مکافات رسانند.
2. «ای پسر انسان، تاریخ این روز را بنویس، آری، تاریخ همین روز را. زیرا در همین روز، پادشاه بابِل اورشلیم را به محاصره درآورْد.
12. او خویشتن را با تلاشِ سخت خسته کرده، اما زنگار بسیارش از او زدوده نشده است. پس باشد که زنگارش به کام آتش فرو رود!
15. «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آنجا که فلسطینیان انتقامجویانه عمل کرده و از کینۀ دل انتقام کشیدهاند، و با دشمنیِ دیرینه کمر به نابودی یهودا بستهاند،
3. عَمّونیان را بگو، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید! خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: چون آنگاه که قُدس من بیحرمت میشد و سرزمین اسرائیل ویران میگشت و خاندان یهودا به اسارت میرفت، گفتید: ”هَه“،
8. او دخترانت را در صحرا به شمشیر خواهد کشت. و بر ضد تو سنگرها خواهد ساخت و پشتهها بر پا خواهد کرد و سپرها بر خواهد افراشت.
11. همۀ کوچههایت را به سُم اسبانش پایمال کرده، مردمانت را به شمشیر خواهد کشت، و ستونهای نیرومندت به زمین فرو خواهد افتاد.
20. آنگاه تو را با آنان که به هاویه فرو میروند، نزد مردمان روزگاران کهن فرود خواهم آورد، و در اَسفَلهای زمین، در ویرانههای ابدی، با آنان که به هاویه فرو میروند، ساکن خواهم گردانید تا دیگر مسکون نشوی و در سرزمین زندگان جایگاهی نداشته باشی.
16. آنگاه حاکمان دریا جملگی از تختشان به زیر خواهند آمد و ردا از تن به در کرده، جامههای گلدوزیشدۀ خویش را خواهند کَند و لرزه بر تن کرده، بر زمین خواهند نشست و هر دَم بر خود لرزیده، از دیدنت حیران خواهند شد.
28. از صدای فریاد ناخدایانت سرزمینهای ساحلی به لرزه در خواهند آمد.
36. تاجرانِ قومها به سبب تو انگشت به دهان میمانند؛تو به فرجامی شوم رسیدهایو دیگر تا به ابد نخواهی بود.“»
31. به سبب تو موی از سر برکنده،پلاس در بر خواهند کردو به مرارتِ جان و نوحۀ تلخبر تو خواهند گریست.
17. دلت از زیباییات مغرور گشت،و به سبب فّر و شکوهت،حکمت خویش را فاسد گردانیدی.پس تو را بر زمین افکندمو در معرض تماشای پادشاهان نهادم.
26. و آنجا در امنیت مأوا گزیده، خانهها خواهند ساخت و تاکستانها غرس خواهند کرد. و چون داوری خود را بر مردمان پیرامونش که ایشان را تحقیر میکردند، اجرا کنم، آنگاه در امنیت ساکن شده، خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان هستم.»
4. چون نگریستم، اینک تندبادی از جانب شمال برمیآمد، با ابری عظیم که از آن آتش برمیجهید و نوری درخشان گرداگرد آن بود، و در میان آتش چیزی مانند کهربا وجود داشت.
9. بالهایشان به یکدیگر میرسید، و هر یک مستقیم پیش میرفتند بیآنکه به جانبی روی بگردانند.
11. چنین بود صورتشان. و اما بالهایشان به سوی بالا گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که به بال موجود دیگر میرسید، و دو بال دیگر تنشان را میپوشانید.
14. و آن موجودات همچون برق به این سو و آن سو میدویدند و برمیگشتند.
19. هرگاه آن موجودات زنده حرکت میکردند، چرخها نیز در کنارشان به حرکت درمیآمدند، و هرگاه آن موجودات زنده از زمین بلند میشدند، چرخها نیز بلند میشدند.
21. هرگاه آنها حرکت میکردند، چرخها نیز به حرکت درمیآمدند، و هرگاه آنها بازمیایستادند، چرخها نیز بازمیایستادند؛ و هرگاه موجودات زنده از زمین بلند میشدند، چرخها نیز همراه آنان بلند میشدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.
25. و چون در حین ایستادن بالهایشان را فرود میآوردند، از فراز فلکی که بالای سرشان بود، صدایی شنیده میشد.
3. مرا گفت: «ای پسر انسان، تو را نزد بنیاسرائیل میفرستم، نزد قومی عِصیانگر که بر من عِصیان ورزیدهاند. آنان و پدرانشان تا بدین روز بر من طغیان کردهاند.
6. و تو ای پسر انسان، از آنان مترس و از سخنانشان مَهراس، حتی اگر خارها و خَلَنگها پیرامون تو باشند و در میان عقربها بنشینی. آری، از سخنان ایشان مترس و از نگاهشان بیم مدار، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
4. سپس مرا گفت: «ای پسر انسان، نزد خاندان اسرائیل برو و کلام مرا بدیشان بازگوی.
7. اما خاندان اسرائیل مایل به شنیدن سخنان تو نخواهند بود، زیرا مایل نیستند سخنان مرا بشنوند، چراکه تمامی خاندان اسرائیل سرسخت و گستاخند.
11. نزد تبعیدیانِ قوم خود برو و با آنان سخن بگو، و خواه بشنوند و خواه نشنوند، بدیشان بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید.“»
18. اگر من به مرد شریر بگویم، ”بهیقین خواهی مرد!“ و تو به او هشدار ندهی و به جهت برحذر داشتن او از طریقهای شریرانه سخن نگویی تا جانش را برهانی، آن مردِ شریر در گناه خویش خواهد مرد، اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید.
20. نیز اگر شخصی پارسا، از پارسایی خود برگردد و گناه ورزد، و من سنگ لغزش پیش پایش بگذارم، او خواهد مرد. آری، چون تو به او هشدار ندادی، او در گناهش خواهد مرد و اعمال نیکویی که انجام داده، به یاد آورده نخواهد شد. اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید.
5. من برای تو سیصد و نود روز یعنی به شمارۀ سالهای گناه ایشان مقرر داشتهام. اینچنین بار گناه خاندان اسرائیل را متحمل خواهی شد.
7. سپس آستین بالا زده، روی به جانبِ اورشلیمِ محاصرهشده بدار و بر ضد آن نبوّت کن.
6. اما اورشلیم با شرارتی بیش از قومهای دیگر بر ضد قوانین من عِصیان ورزیده و بدتر از مملکتهای اطراف خود بر ضد فرایض من طغیان کرده است، زیرا که آنان قوانین مرا نپذیرفته و در فرایض من سلوک نکردهاند.
15. در بیرون شمشیر است و در درون، طاعون و قحطی. هر آن که در مزرعه است به شمشیر خواهد مرد و هر آن که در شهر است، قحطی و طاعون او را هلاک میسازند.
18. پلاس بر خود خواهند پیچید و وحشت ایشان را در بر خواهد گرفت. همۀ چهرهها را شرم خواهد پوشانید و همۀ سرها به گَری دچار خواهد شد.
23. «زنجیری بساز! زیرا که این سرزمین از جنایات خونین آکنده شده، و این شهر از خشونت پر گشته است.
9. او مرا گفت: «داخل شو و اعمال کراهتآورِ شریرانهای را که در اینجا میکنند، ببین.»
12. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا میبینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرۀ تندیسهای خویش در تاریکی چه میکنند؟ زیرا میگویند، ”خداوند ما را نمیبیند؛ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.“»
16. سپس مرا به صحن درونی خانۀ خداوند درآورد. و اینک، در مدخل معبد خداوند، بین ایوان و مذبح، حدود بیست و پنج مرد بودند که پشت به معبد خداوند و روی به جانب شرق داشتند و آفتاب را به جانب مشرق سَجده میکردند.
5. او مرا گفت: «ای پسر انسان، سر برافراشته به سوی شمال بنگر.» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم، و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازۀ مذبح، نزد مدخلِ دروازه قرار داشت.
7. پس مرا به مدخلِ صحن آورد، و چون نگریستم اینک سوراخی در دیوار بود.
8. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، دیوار را بِکَن.» و چون دیوار را کَندم، اینک مدخلی در آنجا بود.
9. مرا گفت: «گناه خاندان اسرائیل و یهودا بینهایت عظیم است. این سرزمین آکنده از خون است و این شهر پر از بیعدالتی است. زیرا میگویند، ”خداوند این سرزمین را ترک گفته است؛ خداوند نمیبیند.“
8. همچنان که میکشتند و من تنها مانده بودم، به روی درافتادم و فریاد برکشیده، گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آیا در ریختن غضب خود بر اورشلیم، جملۀ باقیماندگان اسرائیل را هلاک خواهی کرد؟»
10. پس من بر آنان با شفقت نخواهم نگریست و بر ایشان رحم نخواهم کرد، بلکه هرآنچه کردهاند، بر سر خودشان خواهم آورد.»
4. خداوند او را گفت: «از میان شهر اورشلیم بگذر و بر پیشانی آنان که به سبب اعمال کراهتآورِ انجام شده در آن آه و ناله میکنند، نشان بگذار.»
10. آیا چیزی هست که دربارهاش بتوان گفت: «ببین، این تازه است»؟بلکه آن نیز در اعصار پیش از ما بوده است.
9. آنچه بوده است، باز هم خواهد بود،و آنچه شده است، باز هم خواهد شد؛زیرِ آفتاب هیچ چیزِ تازه نیست.
8. همه چیز ملالآور است،چندان که آدمی وصف نتواند کرد.چشم از دیدن سیر نمیشود،و گوش از شنیدن پُر نمیگردد.
23. زیرا روزهایش جملگی رنج است، و مشغلهاش، سرخوردگی. حتی شبهنگام نیز فکرش آرامی ندارد. پس این نیز بطالت است.
4. وقتی برای گریه و وقتی برای خنده؛وقتی برای ماتم و وقتی برای رقص؛
1. برای هر چیز زمانی است و هر امری را زیر آسمان، وقتی:
9. دو از یک بهترند، زیرا ایشان را از محنتشان اُجرت نیکو حاصل میشود.
14. زیرا او از زندان به پادشاهی رسیده، هرچند در مملکتِ خویش فقیر به دنیا آمده است.
15. و دیدم همۀ زندگان که زیر آفتاب گام میزنند، با جوانی که به جای پادشاه برمیخیزد، همراه میشوند.
12. هرچند کسی ممکن است بر یک تن چیره شود، دو در برابرش خواهند ایستاد. ریسمانِ سهلا به آسانی پاره نمیشود.