5 و چون ترسان شده، سرهای خود را به سوی زمین افکنده بودند، به ایشان گفتند، چرا زنده را از میان مردگان میطلبید؟
8 پس سخنان او را بهخاطر آوردند.
23 و جسد او را نیافته، آمدند و گفتند که فرشتگان را در رؤیا دیدیم که گفتند او زنده شده است.
20 و چگونه رؤسای کَهَنه و حکّامِ ما او را به فتوای قتل سپردند و او را مصلوب ساختند.
36 و ایشان در این گفتگو میبودند که ناگاه عیسی خود در میان ایشان ایستاده، به ایشان گفت، سلام بر شما باد.
31 زیرا اگر این کارها را به چوب تر کردند، به چوب خشک چه خواهد شد؟
37 و میگفتند، اگر تو پادشاه یهود هستی خود را نجات ده.
26 لیکن شما چنین مباشید، بلکه بزرگتر از شما مثل کوچکتر باشد و پیشوا چون خادم.
6 ایّامی میآید که از این چیزهایی که میبینید، سنگی بر سنگی گذارده نشود، مگر اینکه به زیر افکنده خواهد شد.
10 پس به ایشان گفت، قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند کرد.
29 و برای ایشان مَثَلی گفت که، درخت انجیر و سایر درختان را ملاحظه نمایید،
13 آنگاه صاحب باغ گفت، چه کنم؟ پسر حبیب خود را میفرستم شاید چون او رابینند احترام خواهند نمود.
19 آنگاه رؤسای کهنه و کاتبان خواستند که در همان ساعت او را گرفتار کنند، لیکن از قوم ترسیدند زیرا که دانستند که این مثل را دربارهٔ ایشان زده بود.
38 و حالآنکه خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است. زیرا همه نزد او زنده هستند.
41 پس به ایشان گفت، چگونه میگویند که مسیح پسر داود است
44 پس چون داود او را خداوند میخواند، چگونه پسر او میباشد؟
36 زیرا ممکن نیست که دیگر بمیرند از آن جهت که مثل فرشتگان و پسران خدا میباشند، چونکه پسران قیامت هستند.
42 و خود داود در کتاب زبور میگوید، خداوند به خداوند من گفت به دست راست من بنشین
12 پس گفت، شخصی شریف به دیار بعید سفر کرد تا مُلکی برای خود گرفته مراجعت کند.
41 و چون نزدیک شده، شهر را نظاره کرد بر آن گریان گشته،
19 عیسی وی را گفت، از بهر چه مرا نیکو میگویی و حال آنکه هیچکس نیکو نیست جز یکی که خدا باشد.
27 او گفت، آنچه نزد مردم محال است، نزد خدا ممکن است.
39 و هرچند آنانی که پیش میرفتند، او را نهیب میدادند تا خاموششود، او بلندتر فریاد میزد که پسر داودا بر من ترحم فرما.
29 امّا او در جواب پدر خود گفت، اینک، سالها است که من خدمتِ تو کردهام و هرگز از حکم تو تجاوز نورزیده و هرگز بزغالهای به من ندادی تا با دوستان خود شادی کنم.
15 آنگاه یکی از مجلسیان چون این سخن را شنید گفت، خوشابحال کسی که در ملکوت خدا غذا خورَد.
24 زیرا به شما میگویم هیچیک از آنانی که دعوت شده بودند، شام مرا نخواهد چشید.
17 و چون این را بگفت همهٔ مخالفان او خجل گردیدند و جمیع آن گروه شاد شدند، بهسبب همهٔ کارهای بزرگ که از وی صادر میگشت.
31 بلکه ملکوت خدا را طلب کنید که جمیع این چیزها برای شما افزوده خواهد شد.
10 زیرا هر که سؤال کند، یابد و هر که بطلبد، خواهد یافت و هرکه کوبد، برای او باز کرده خواهد شد.
47 وای بر شما زیرا که مقابر انبیا را بنا میکنید و پدران شما ایشان را کشتند.
16 پس خوف همه را فراگرفت و خدا را تمجیدکنان میگفتند که نبیای بزرگ در میان ما مبعوث شده و خدا از قوم خود تفقّد نموده است.
31 آنگاه خداوند گفت، مردمان این طبقه را به چه تشبیه کنم و مانند چه میباشند؟
11 امّا ایشان از حماقت پر گشته به یکدیگر میگفتند که با عیسی چه کنیم؟
27 لیکن ای شنوندگان شما را میگویم دشمنان خود را دوست دارید و با کسانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید.
33 و اگر احسان کنید با هر که به شما احسان کند، چه فضیلت دارید؟ چونکه گناهکاران نیز چنین میکنند.
9 و الآن نیز تیشه بر ریشهٔ درختان نهاده شده است؛ پس هر درختی که میوهٔ نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده میشود.
11 که امروز برای شما در شهر داود، نجات دهندهای که مسیح خداوند باشد متولّد شد.
7 پس جواب دادند که نمیدانیم از کجا بود.
21 و نخواهند گفت که، در فلان یا فلان جاست. زیرا اینک، ملکوت خدا در میان شما است.