بنام یاری دهنده ی دانای کل آنکه خشنودی او برتر از همه خشنودی ها هست که خواهد بود بنام خدای شکست ناپذیر و پذیرش کننده راستی ها از پذیرش جوهره ی ذات او که راستی هست چون جوهره او آشفتگی ازلی را نظم بخشید هر کج مداری را راست و هر لغزشی را با خواندن او مستحکم میکند.خدایی که راغب صد در صد حقیقت هست.اما شریران چنین نیستند بلکه از حقیقت هر آنچه باشد بیزارند خواه حتی نفع خود در ان باشد زیرا در میان شریران کشمکش ماده هست و شریران خواه هر کسی که خداوند او را تایید کند سر خود را بر بلندای آسمان نهاده و خود را خدایان دانسته ها بدانند حال انکه حدس و گمان انسان را از اصل حقیقت بی نیاز نمیکند.زیرا شریران در پی دریدن و چنان شیران که در پی شکار خود روند میدوند اما چون شیران هم نیستند بلکه گورخرانی هستند که لباس شیران را به تن کرده و از حقیقت گریزانند.فانوس کتابی هست که برای بیان مسائل گوناگون هست و منفعت دانستن کسب حکمت و افزودن دانش و روشنابخشی فانوس تفکرات هست.زیرا بیزارگان از حقیقت در پی آن نمیدوند بلکه خاموش کننده نور ها هستند.خواه درخت و کوه جابجا شود خواه کارهای بزرگتر خواه زیاد مکشوفات شود آیت بینند و در خود انسان ها آیت ها بینند و خواه مردگان بیرون آیند و حرف زنند.خواه مرده از زنده بیرون آید یا از آسمان سخن گفته شود برای هر امری شرارت و ماله های خود را بیرون کشیده و میکشند دوغاب تا تاریکی آنها برای کسب منافع بیشتر باشد.خواه رجعت روح خواه تولد دوباره روح در جسم.خواه هر چیزی که ثابت شود را رد و منافع دروغین خود را راست گردانند هر چند که تاریکی و جهالت باشد. چون از بهشت سخن گویند و مطمئن کنند خود را با حقیقت روبرو شوند باز مجادله کنند اما مجادله آنها در آنجا برای اینکه میریزد شوکت دروغین ماده آنها با چه بخرند ارواح را.با چه آرام کنند هجوم آورندگان بر آنها را.زیرا برزخ ها متفاوت هست.آنکه برزخ را رویا بیند و آنکه مرگ موقت را نسیم حقیقت شماری بیند آنکه دوندگان پتک های خورد شونده بی رمق بیند.آنکه ستون ابرها را بالا و پایین بیند و در آن برای صد روشنی عمل اورد.آنکه همه کارها را بیند غرور نکند خداوند گوید بیشتر نمایان کند و آنکه مغرور شود با کوچکترین امر حتی لغزد خود را دانای کل پندارد.اگر تادیب سخت هست تادیب روح شکن شدن یعنی رفتن پی حقیقت ها.اگر حقیقت بر ضد منافع ماده هست.ماده پرستان حتی بر هیچکسی رحم نکنند زیرا برای آنها هر امری که برای آنها بکار نیاید خاموشی زدن هست.و در بین خود کشمکش های شدید دارند در روبرو دست محبت پشت سر شمارش لعنت تا کسی را با دهان خود خاموش کنند اما لعنت بر سر کسی بر میگردد که زیر بار لعنت ناحق رود یعنی لعنت خود بر سر خود فرود بیاورد زیرا دهان کبر غرور و خاموشی خواه باشند.و درباره مرگ گویند برای همسایه هست و چون برای خود آید گویند کدام جهان بعد موت ما بهشت و جهنم را ساختیم.خواه اصلان از همان کتاب خود هم نیستند بلکه مزدوران نقاب نهفته ماده هستند که دست برای نابودی هر چه دین و ادیانو و هر چه معنویت هست بالا برده اند.خواه سراب ماده را برای پیروان گمراه خود گشایند اما سراب.چون دوند بینند موت روند زیرا شریران بر فرزندان خود هم رحم ندارند چه برسد به دیگران.و فرزندان ابلیسند که ابلیس هم از آنها راضی نیست زیرا به ابلیس هم نارو میزنند ببینید چه شیاطین بلند قامتی هستند که از پدر خود ابلیس هم فراتر میروند چون نسب بر پدر و فرزندی ابلیس یعنی خداوند را از خود بیرون کردن و تاریکی را در خود جای دادن هست.