رفته ام از خود برون قصه ها
برگ های پائیزی درون قصه ها
میزند نم نم باران در دلم
هوای طوفانیست درون قصه ها
میزنم پر تا کجا آباد شعر
خانه ات آباد ای ویرانه شعر
راه کجاست درون خود ما
هموار کجاست درون خود ما
ماه کجاست درون خود ما
خود کجاست برون از خود ما
و پروانه کجاست دور خود ما
و چرخیدن شعر کجاست بر کلمات به جمله خود ما
تو به دنبال من هستی و من هستم
تو به دنبال من بودی و من بودم
تو به دنبال خودت رفتی من بدنبال تو گشتم
من دیدم تو رفتی اما من بدنبالت تا آسمان ها را گشتم
در اسمان نبودی که بگویم بیاورمت
نه پشت دریا نه آن سمت باران
روی ده فرمان دنبال تو بودم
موسی ای ده فرمان در پنچ کتاب
نوح تویی روح تویی فصل دگرگون تویی
انسان تویی معلم تویی فصل زمستان مرا
پتک تویی تاک تویی تادیب معلم مرا
راه تویی رود تویی دریا تویی ساحل مرا
فکر تویی داوید تویی ایوب تویی فصل پرواز مرا
عهد عتیق تویی عهد جدید تویی هر عهد تویی
عهد قدیم تو را عهد جدید تو را اصلان بند بند فکر تو را
عهد نیامده تویی عهد آمدن تویی عهد رفتن مرا
عهد تویی پیوند تویی شاخه تویی تاک تا بر سر پیچک فکر مرا
درون تویی برون تویی زخود برون مرا
ماه تویی طلوع تویی غروب پائیز مرا...
مثال زده ام که می آیی
مثال زده ای که هستم
مثال زده ام که میروی
مثال زده ای که مگر نبودم
مثال زده ام که آمدی
مثال زدی مگر نبودم
و دیگر هیچ مثالی مثل گفتن تو نشد
وقتی همه ی مثال ها را حل کردم...
کوچه بن بست فصل نم نم باران های بهاری
صدر تیتر کاغذهای مچاله شده
تابلوی توقف ممنوع بهشت
تیرک های زنگ زده ی جهنم
روح های منتهی به جاده زندگی
فصل نیایش فصل پاک شده
تفکر درب آهنی زنگ زده
واژه شکسته بولدزر کلمات صاف کن شکسته